![]()
داشتم کتاب"بر آشفتن گیسوی تاک" از «موسوی گرمارودی» را می خواندم که رسیدم صفحه41 آنجایی که می گوید:منی که غرقه ی دریای عشق بیرنگم...
دیگر ادامه اش را نخواندم بس که دلم برای خودم سوخت.حسرت خوردم که چه آزاد می تواند از هر واژه استفاده کند بی آنکه انگی بهش بزنند.
حالا ما یک وقت هایی شکری خورده دل در بیرنگ خاتونی بسته بودیم؛حالا که به هر وضع و هر حالت دل بریدیم هرکجا واژه شریف را می بینند فکر می کنند قصد ما مادمازل بوده!
خواهشا مرا محدود نکنید...بگذارید شعرم بسان آب روان برود هر کجا که می خواهد....
ادامه مطلب ... ![]() شنبه 27 اسفند 1390برچسب:بیرنگی,ترانه,حسین صفا,محسن چاووشی,پرچم سفید,, :: 10:23 :: نويسنده : علی جوان نژاد
جوابم نکن مردم از نا امیدی
شاید عاشقم شی خدا روچی دیدی
خیال کن جواب منودادی اما
عزیزم جواب خدا رو چی می دی
*
من از عشق چیزی نمی خوام به جز تو
ولی از تو هیچ انتظاری ندارم
دو قسمت معرکه از ترانه آهنگ «جوابم نکن»از حسین صفا.اینقدر کل آلبوم خوب بود که برا انتخاب بیتا حسابی گیچ شده بودم!
هنوز یه هفته هم نشده که آلبوم بی نظیر«پرچم سفید»اومده و رسما روح آلبوم«شلیک»فرزاد فرزین رو املت کرد.حسین صفا از - غلظت هنر- دیوونه ست و منو هم بدجور دیوونه کرد آخرش هم نفهمیدیم این ترانه های بکر رو از کجا می جوره.به هر حال دمشون گرم و عمرشون طولانی. چاووشی و صفا عجب معجونین!
تو هم بزن روشن شی!
البته می دونم من که تو ترانه حرفی برا گفتن ندارم و اوج هنرم تو غزل کلاسیکه اما ابوالفضل مسعودی یه ملودی داد روش ترانه بذارم و خودمو کشتم و از عوالمِ نمی دونم کجا، فقط تونسم همینو الهام بگیرم...
ادامه مطلب ...
می دانم شاید تا حدودی بیش از حد خصوصی شد شرمنده!امیدوارم دوستش داشته باشد.من خودم اسمش را خیلی دوست دارم!
ادامه مطلب ...
![]() این چند روز نه اینکه تولیدات شعرم کم باشد، از دلسردی پست نمی ذاشتم
این هم یه شعر نو....
ادامه مطلب ...
اخیرا بین پُست هام خیلی فاصله افتاد که علت بیشترش این بود که در گیر درس و سردبیری یه مجله دانشگاهی شده بودم و بجز چند شعر سفارشی چیزی نگفتم.کلاً توی این سالها اخیر خیلی سفارش قبول کردم از تبلیغ فرش گرفته تا چیزای عشقولانه!
و البته برای هر شعر به عنوان یادگار کتابی رو به حق الزحمه تعیین می کردم که گاهی ملت نامردی میکردن و نمی دادن!!!!!!
الآن می خوان یکی از بهترین شعرای سفارشی م رو بذارم البته می دونم صمیمی ترین دوستام هم دو طرف قضیه رو نمی شناسن!البته لطفا تجسس هم نکنید که واقعا شعرا واسه کیا گفتم و واقعا این اسما حقیقیه یا نه!دو نفر هستن که هم دیگه رو می خوان مث هر دو نفر دیگه!!!!
(تو پرانتز اینو بگم که استفاده شعرای سفارشی و اینا برام آزاده و کار بدی نکردم که اینجا علنی ش کردم!)
و همچنین:سفارشات با دریافت حق الزحمه پذیرفته می شود!!!!(:من آدم بشو نیستم!!!
![]() ادامه مطلب ...
بهم یاد داده بودند وقتی دیدمت بگم"یاخیر حبیب و محبوب"که خدا نظری کند و از دلم بیرون بیای!اما سحر چشمای سیاه و حیرت انگیزت،جوری جادوم کرد که ذکر و فکرم تباه شد و فقط می تونسم بگم"الله اکبر" و" سبحان الله" که به حق آیه وجود خدایی!
اما چه می شود کرد که به قول احسان همه ی پلها رو خراب کردم و حالا كه ديگه راه برگشتی ندارم؛فهمیدم تو رو اونور پل جا گذاشتم!
ادامه مطلب ... این روزا به تشویق یکی از دوستام،ابوالفضل مسعودی که خودش هم خوانندس و هم آهنگساز مشغول ترانه سرایی بودم.این یکی از ترانه هاست البته من خیلی بی تجربه م و این دومین ترانه ای هست که تا حالا گفتم:
ادامه مطلب ... شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا
استاد شهریار
ادامه مطلب ...
مگر دیوانه خواهم شد در این سودا که شب تا روز
سخن بـا مـاه می گویـم،پـری در خواب می بینم
حافظ
ادامه مطلب ...
آن رفته ز دیده از دل من نرود پروا کنم از عشق تو؟پروا؟...هرگز
سرپوش نهم بر دل رسوا؟...هرگز
گفتند ز دیده رفته از دل برود
رفتی تو ز دیده از دل اما هرگز
7 مرداد 1390
ادامه مطلب ... ![]() شنبه 5 شهريور 1390برچسب:اقلیت,فاضل نظری,علی جوان نژاد,پله پله تا خدا,, :: 19:31 :: نويسنده : علی جوان نژاد
![]() با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال
زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا می کنی!
استاد شهریار
ادامه مطلب ... ![]() شنبه 5 شهريور 1390برچسب:دعا,علی جوان نژاد,خاتم,دعا می کنم تو را, :: 19:19 :: نويسنده : علی جوان نژاد
![]() ![]() روز اول که دیدمت گفتم
آنکه روزم سیه کند این است
فخرالدین عراقی
...
این روزها پس از دیدن تو فکری آزارم می دهد.نمیخواهم مرگم فرا برسد و تمام آنچه در ذهن و قلب دارم بی کم و کاست دفن شود.
اما آخر به چه امید بنویسم و به تصویر در آورم؟ من تنهاتر از خدام!
ادامه مطلب ... ![]() نماي طلوع از خوابگاه امام علي
پرسيد يكي كه عاشقي چيست؟
گفتم كه چو ما شوي بداني
حضرت مولانا
امروز امتحان آناتومي بود و ملت دانشجو شب بيدار و شب قدري بود.
وقتي بوي خورشيد اومد،دامنم از دست رفت.آهنگ در گوش و چاي در دست رفتم روي تراس براي چشم چراني خورشيد!! حالا به من چه كه خورشيد از طرف خوابگاه امام علي(خوابگاه دختراي علوم پزشكي كاشان) مي زنه بيرون!؟
روشنايي ديدم.يعني امشب در اين خوابگاه(پنتاگون مشهور)چشمي هم خفت؟بعيد مي دونم!
داشت آهنگ"بيداد زمان"مي خوند كه خورشيد سر زد.آه بود كه از درونم بر آمد از آنكه "خورشيد كوچك من" چرا طلوع نمي كنه!!
گفتم:
"سوي تو مي كنم نظر و آه مي كشم"
ادامه مطلب ... رقيب عشق تو بودم چو ماه نو بودي كنون كه ماه تمامي نظر دريغ مدار
حافظ
***
دستم نمي رسد كه در آغوش گيرمت
اي ماه با كه دست در آغوش مي كنم
هوشنگ ابتهاج
***
روي نگار در نظرم جلوه مي نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب مي زدم
حافظ
ادامه مطلب ... من با تو نگویم که تو پروانه من باش
چون شمع بیا روشنی خانه من باش
در کلبه من رونق اگر نیست صفا هست
تو رونق این کلبه و کاشانه من باش
ارغنون- مهدی اخوان ثالث ادامه مطلب ...
گر همین است خطایم که تو را دارم دوست بعد از این بیش تر از پیش خطا خواهم کرد رهی معیری
ادامه مطلب ...
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست هوشنگ ابتهاج(سایه)
ادامه مطلب ... ![]() بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد و خاصیت عشق این است سهراب سپهري
ادامه مطلب ... ![]() رستخیز عشق وقتی چترمان خداباشد بگذار ابر سرنوشت هرچه میخواهد ببارد. درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||||
![]() |