نيلوفرانه
جا پاي تو به روي دلم پا گذاشتم
نيلوفرانه پاي به دريا گذاشتم
گفتم كه زور نيست تو عاشق نمي شوي
بستم دو ديده و به دلم پا گذاشتم
رمال گفت جمع تو با من مبارك است
تنها به احترام تو منها گذاشتم
بعد از خراب كردن پل هاي پشت سر
افسوس مي خورم كه تو را جا گذاشتم
مي خواهمت هنوز و به ميل تو با سكوت
سدي براي حبس ‹تمنا› گذاشتم
بي تو در انزوايم و هيچ از غرور نيست
‹من› را اگر معادلِ هر ‹ما› گذاشتم
در آرزوي عطر لباس تو سالهاست
هر جا كه بود پنجره اي وا گذاشتم
رستخیز عشق وقتی چترمان خداباشد بگذار ابر سرنوشت هرچه میخواهد ببارد. درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
|||||
|