آن رفته ز دیده از دل من نرود پروا کنم از عشق تو؟پروا؟...هرگز
سرپوش نهم بر دل رسوا؟...هرگز
گفتند ز دیده رفته از دل برود
رفتی تو ز دیده از دل اما هرگز
7 مرداد 1390
ادامه مطلب ... ![]() شنبه 5 شهريور 1390برچسب:اقلیت,فاضل نظری,علی جوان نژاد,پله پله تا خدا,, :: 19:31 :: نويسنده : علی جوان نژاد
![]() با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال
زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا می کنی!
استاد شهریار
ادامه مطلب ... ![]() شنبه 5 شهريور 1390برچسب:دعا,علی جوان نژاد,خاتم,دعا می کنم تو را, :: 19:19 :: نويسنده : علی جوان نژاد
![]() ![]() روز اول که دیدمت گفتم
آنکه روزم سیه کند این است
فخرالدین عراقی
...
این روزها پس از دیدن تو فکری آزارم می دهد.نمیخواهم مرگم فرا برسد و تمام آنچه در ذهن و قلب دارم بی کم و کاست دفن شود.
اما آخر به چه امید بنویسم و به تصویر در آورم؟ من تنهاتر از خدام!
ادامه مطلب ... ![]() نماي طلوع از خوابگاه امام علي
پرسيد يكي كه عاشقي چيست؟
گفتم كه چو ما شوي بداني
حضرت مولانا
امروز امتحان آناتومي بود و ملت دانشجو شب بيدار و شب قدري بود.
وقتي بوي خورشيد اومد،دامنم از دست رفت.آهنگ در گوش و چاي در دست رفتم روي تراس براي چشم چراني خورشيد!! حالا به من چه كه خورشيد از طرف خوابگاه امام علي(خوابگاه دختراي علوم پزشكي كاشان) مي زنه بيرون!؟
روشنايي ديدم.يعني امشب در اين خوابگاه(پنتاگون مشهور)چشمي هم خفت؟بعيد مي دونم!
داشت آهنگ"بيداد زمان"مي خوند كه خورشيد سر زد.آه بود كه از درونم بر آمد از آنكه "خورشيد كوچك من" چرا طلوع نمي كنه!!
گفتم:
"سوي تو مي كنم نظر و آه مي كشم"
ادامه مطلب ... رقيب عشق تو بودم چو ماه نو بودي كنون كه ماه تمامي نظر دريغ مدار
حافظ
***
دستم نمي رسد كه در آغوش گيرمت
اي ماه با كه دست در آغوش مي كنم
هوشنگ ابتهاج
***
روي نگار در نظرم جلوه مي نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب مي زدم
حافظ
ادامه مطلب ... من با تو نگویم که تو پروانه من باش
چون شمع بیا روشنی خانه من باش
در کلبه من رونق اگر نیست صفا هست
تو رونق این کلبه و کاشانه من باش
ارغنون- مهدی اخوان ثالث ادامه مطلب ...
گر همین است خطایم که تو را دارم دوست بعد از این بیش تر از پیش خطا خواهم کرد رهی معیری
ادامه مطلب ...
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست هوشنگ ابتهاج(سایه)
ادامه مطلب ... ![]() بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد و خاصیت عشق این است سهراب سپهري
ادامه مطلب ... ![]()
تقدیم به پویا سعیدی
و تو که مدتهااست می دانی عاشقت شده ام!
«ای کاش شانه بوم»
دیدم تو را و در دلِ من عشق،خانه کرد
لبخند چون زدی ز دل آتش زبانه کرد
عشقت به همت و مدد باغبان حُسن
هرجا که بود ریشه دواند و جوانه کرد
در صحنه نمایش بازیگران شوخ
شیرینی ات رسوخ، به دل ماهرانه کرد
«شبخون نمود؟»من چه بگویم که هرچه بود
چشمان تیرهی تو به افسون شبانه کرد
وقتی که عقل عاقبت از سوز عشق باخت
با کوله بار غم،سفری بی کرانه کرد
شب پر کشید و پردهی ظلمت به باد داد
کآخر«پگاه» در بغلم آشیانه کرد
پُر شد فضای کلبهی روحم ز آفتاب
جوشید طبعِ ساکن و سیلی روانه کرد
ای کاش«تخت»بودم و هر شب کنارِ تو
یا شانه ای که زلف تو را صبح شانه کرد
امشب که راه خواب زدم با خیال تو
خاتم تو را دوباره به زاری بهانه کرد
11فروردين1390
رستخیز عشق وقتی چترمان خداباشد بگذار ابر سرنوشت هرچه میخواهد ببارد. درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||||
![]() |