یک شنبه 6 شهريور 1390برچسب:, :: 9:58 :: نويسنده : علی جوان نژاد
25اسفند کاشان- یزد
- الآن جلو نشسته داره عکساشو میبینه!
- عکساشو؟!!!
- آره عکسایی که طول دو ترم گرفته فکر کنم.یا عکسای دیشبشونه
- ...!!!! سر کلاس؟
- آره.اما الآن دیگه داره شکلات می خوره
- ...
- رو پوست شکلاتش خط می کشه
- یاغی شده تا حالا همچی نکرده بود! با...است؟
- آره الآن هم خسته شده؛تکه انداخت میرهاشمی گفت بین علما اختلاف افتاده اونم گفت علما خسته شدن
- جون!دلم اونجاست.لابد مقنعه،شلوار و کفش مشکی پوشیده!
- نه شلوار لی با مانتو ماشی کم رنگ مابقیش مشکی
- عجب هرچی بپوشه بهش میاد و اگه حتی آرایش نکنه خوشگله!
- امان از عاشقی
- مخصوصا اگه طرف بی اعتنا باشه!
- تموم شد
- نفسم به شماره افتاده!
- 2باره شروع شد.خیلی خسته شده و مدام بی تابی می کنه.پاشم تکون میده
- شیرین دختریه!
رستخیز عشق وقتی چترمان خداباشد بگذار ابر سرنوشت هرچه میخواهد ببارد. درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
|||||
|